مرزدار مکتب شیعه

شناخت سیره پیامبر اعظم خدا و اهل بیت ( علیهم السلام )و شیعیان

مرزدار مکتب شیعه

شناخت سیره پیامبر اعظم خدا و اهل بیت ( علیهم السلام )و شیعیان

آخرین نظرات

بحارالانوار جلد45 صفحه 114 :

یکی از خدمتکاران ابن زیاد می گوید ، به قصر رفتم برای تمیز کردن قصر عبیدالله ابن زیاد . وقتی در حال تمییز کردن درب های قصر بودم صدای ضجه از کوچه های کوفه می شنیدم . از یکی خدمتکاران دیگر پرسیدم چه شده امروز کوفه غوغا است؟ گفت : قرار است سر یک خارجی را که بر یزید خروج کرده بیاورند . گفتم : این خارجی کیست ؟ گفت : حسین ابن علی است . می گوید : به بهانه ای از کار بیرون رفتم و شروع کردم به خود زنی و آنقدر گریه کردم تا نزدیک بود بیناییم را از دست بدهم . بیرون قصر رفتم و دنبال کاروان اسرا . دیدم چهل شتر حامل زنان اهل بیت می باشد و سوار بر یکی از شترها علی ابن حسین است که شترش بی جهاز سوار شده است . خون از شاهرگ های او جاری بود . ....... بعضی از مردم کوفه برای کودکان غذا و خرما و نان آوردند حضرت ام کلثوم نزدیک آمد و گفت : صدقه بر ما حرام است و خوراکی ها را از دست اطفال گرفت و به زمین زد . مردم گریه می کردند .....در هنگامی که ام کلثوم مردم کوفه را سرزنش می کرد ، سرهای شهدا را روی نیزه آوردند و جلوی همه سر حسین علیه السلام بود . مثل ماه صورتش می درخشید . گویا سر مطهر رسول خدا ..... محاسنش با خون خضاب شده بود و با وزش باد به چپ و راست می رفت . در این هنگام زینب متوجه سرهای مطهر شد سر برادرش را دید و سر خود را به محمل کوباند و خون از زیر مقنعه اش جاری شد 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی